Lilypie - Personal pictureLilypie Fifth Birthday tickers

۱۳۸۶ خرداد ۷, دوشنبه

قصه های هزار و یک شب

دوشنبه 7 خرداد 1386

شب هزارو یکم
با توجه یه وقفه ایجاد شده در داستانهای هزار و یک شب ما، دیگر از تعریف ادامه ماجراهای اهواز حال نمی کنیم و فقط از خاله فریبا و مهشید و پردیس که هر کدام 5 کیلو وزن به دلیل راه رفتن بالای 100 کیلومتر جهت فعال کردن سنسورهای دزدگیر خانه شان که ما را مجذوب خود نموده بود از دست دادند عذر خواهی می کنم.( البته این را مامان خانم گفته بگو وگر نه من اگر باز هم بروم آنجا دمار از روزگار همه برای روشن کردن چراغ سنسورها در خواهم آورد. گفتم که بعدا نگویید نگفته بودم)و
خلاصه ماجرا اینکه ما بعد از یک هفته برگشتیم اما... با ... پسر...عمه هایمان...هورا. شیطنت، خوشحالی، نخوابیدن و دوباره شیطنت... جمعه با آرین و ایلیا رفتیم پارک ارم. کلی حیوانات بد بو دیدیم که برای ما جالب نبودند اما مامان و بابا یمان خیلی ذوق زده شده بودند. فکر کنم تا حالا برنامه های
AMAZING WORD و Bim & Bam و Mozart and Freinds
را ندیده اند وگرنه اینقدر هیجان زده نمی شدند. اما بعدش رفتیم به قسمت شهر بازی و کلی بازی فرمودیم.اول از همه رفتیم توی محوطه مخصوص و آنقدر بازی کردیم و باباآقا هی کارت اعتباری بیق کرد تا خسته شد و برای ما یک عدد آبنبات چوبی "آبی" خریدند تا ما رضایت بدهیم و بیاییم بیرون. بعد هم به دلیل فراموشی مامان که برای ما هیچ "ام" خوشمزه ای نیاورده بود جای شما سبز مفتخر شدیم سوسیس کوکتل با دوغ و آب معدنی بخوریم. عصر هم چون به ما خیلی خوش گذشته بود به مامان و بابایمان حال دادیم و ساعت 8 لالا نمودیم
پ.ن1: این "آبی" کار مامان خانم است ما بی تقصیریم. فکر کنم رنگهای مامان و بابا با هم فرق می کند چون آخر فصل است برای خودش تبلیغ می کند
خوب کجا سراغ دارید؟ ما از خوردن سوسیس کوکتل هنوز مستیم!وFast Food پ.ن2: عمو هرمس جان
پ.ن3: پارسا جون عکس مهرو را برایت می گذارم ببینی. دفعه بعد که خواستیم برویم شما را هم با خود می بریم
پ.ن4: امروز برای مامان یونا جان یک کامنت اخلاقی گذاشتم که نباید خیلی وابسته به این کوچولوها باشیم بعدش از خودم خنده ام گرفت. من که در محیط وبلاگ به "مامان رادین" معروفم و با دوستان که صحبت می کنم با این عنوان خودم را معرفی می کنم چرا؟
الو، سلام...من مامان رادین هستم

ما نانای می کنیم ما را برای مهمانیهایتان دعوت کنید
ما و مهرو خانم
ما و پسر عمه هایمان،آرین و ایلیا
شادی بازی با پسر عمه ها
تفنگ ما، کیو کیو