ما دوستانمان را دیدیم
پنجشنبه 13 اردیبهشت 1386
ما بالاخره دوستانمان را دیدیم. دیروز عصر با مامان و فرشته رفتیم دنبال مازیار و مامانش و با هم رفتیم جام جم. تازه رسیده بودیم و من داشتم توی محوطه بازی می کردم که آرتا جونم با آرش آمدند و دور را از دست من گرفتند. بعد هم فریدخت و پارسا آمدند. البته من پارسا را نمی شناختم و تازه با هم دوست شدیم. البته...من اولش بازی کردم ولی وقتی با مامان رفتیم قهوه بخریم ... وای یک آقای خوش اخلاقی انجا بود که یک عالمه اسمارتیز داشت. من هم که عاشق اسمارتیز... خلاصه تا آخر برنامه مشغول بودم
نمی دانم این مامان ها چرا اینقدر جیغ و داد می کردند. همه می گفتند ما داریم سر و صدا می کنیم اما واقعیت این بود که مامانها انگار ما را آورده بودند که برای وبلاگهایشان خوراک جور کننند. هی یکی یکی با دوربین مزاحم ما می شدند و نمی گذاشتند ما کیف دلمان بازی کنیم ." به خط می خواهم عکس بگیرم" خوب آخه برای عکس گرفتن باید برویم جام جم!!؟ خوب می نشستیم توی خانه عکس می گرفتیم بعد با این کامپیوترهایتان می گذاشتیدشان بغل هم، به خط. اینقدر هم به ما غر نمی زدید!!؟
به هر حال با وجود آنهمه دوربین و مامان در حال فریاد زدن به ما که خیلی خوش گذشت. امیدوارم دوستانمان هم کیف کرده باشند. در ضمن ازتمامی بچه هایی که وبلاگ منرا می خوانند دعوت می کنم یکبار دیگر یک قرار بگذاریم که همه را ببینم
دوستدار شما. رادین قرتی
|