Lilypie - Personal pictureLilypie Fifth Birthday tickers

۱۳۸۶ اردیبهشت ۸, شنبه

تیر اندازی و رادین


شنبه 8 اردیبهشت 1386


قرار ما انجام نشد. نمی دانم چون ما کوچولو هستیم نتوانستیم با دوستانمان قرار وبلاگی بگذاریم یا دلیل دیگری داشت. به هر حال ... هر چند مامان و بابا برای اینکه من تفریح کرده باشم(!) کلی منرا ددر بردند.


اول اینکه پنجشنبه صهبا آمد خانه ما. صهبا 11 ماهش است و جیغهای خیلی باحالی می کشید که من هم یاد گرفتم. البته مامان از ما عکس نگرفت. گفت باید خاله مریم باشد که عکس بگیرد. خاله مریم، می شود شما هم برای دوره ها بیایید تا این مامان خانم تنبلی را کنار بگذارد. مامان گفته شما دوبی هستید اما من نمی دانم یعنی چه؟ خوب سوار ماشین بشوید و بیایید. مثل عید که آمدید پیش من!!؟


جمعه هم با مامان جونم رفتیم تجریش و تندیس، من کلی وسایل نقاشی خریدم. بعد هم رفتیم تیر اندازی. اما من از صدای تفنگ خوشم نمی امد و رفتم توی چمنها بازی کردم.


دیشب هم دیر خوابیدم آخه مامان و بابا اصرار نکردند بروم بخوابم!!!؟

مامان {در حال تماشای سریال یانگوم}؟

من: ماما! ماما! خرپف

مامان {تعجب}؟


در باشگاه تیر اندازی