دوست داشتن بچه گانه
چهارشنبه 1 اسفند 1386
امیدواریم در این ماه مامان خانم بیشتر از ما بنویسد و این بلاگرد نازنین هم زودتر درست بشود که ما بتوانیم پینگ کنیم. الهی آمـــــــِن
..................
صبح بعد از بیدار شدن از خواب
مامان: پسرم شبها باید توی تخت خودت بخوابی. وقتی نصفه شب بیدار میشی مامان میاد پیشت بعد باید دوباره توی تخت خودت بخوابی نه بیای توی تخت مامان و بابا. هرکسی باید توی تخت خودش توی اتاق خودش بخوابه. باشه
..................
مامان: رادین میای کیک درست کنیم
ما: بَـــــیه... کیک گلبی (قلبی) با لپ تاپ باباجون دُیُست کنم. با مامان جون دُیِست کنم. برم بایا (بالا) پیش مامان جون (یکی از گیمهای ویندوز ویستا)
.................
مامان: رادین دیرم شده ... من باید برم سرکار. باشه پسرم؟!!!
ما: نه نیو (نرو) یک کوچولو بمون
10 ثانیه بعد
مامان: رادین یک کوچولو شد من برم
ما: بَیـــــه... اودافظ....به سَیامت (سلامت)
..................
مامان به شروین: شروین عمه، آره نه عزیزم بگو بله
شروین: (در حال جیغ کشیدن و شادمانی) آیــــــه
بعد از 5 دقیقه
ما: (همچنان در حال شادمانی به روش رادینی) بَیـــــه ...بَیَت گله (بله ات گله)
|