مامان بــــغـــــل
چهارشنبه 24 بهمن ماه 1386
ما این روزها خیلی گرفتاریم. از بس که بازی بکنیم و با دوستانمان بگردیم. آخه وقتی مامان و بابایمان همش سرکار هستند ما هم باید برای خودمان یک فکری بکنیم دیگر:
شب هنگام خوابیدن
ما: (با صدای بم) منم، منم ، مادیتون (مادرتون) عَیَف اوردم بیاتون
.
.
.
مامان: قصه ما به سر رسید کلاغه
.
.
.
مامان: قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید
..................
صدای دریل:دددد دِییییییییییییی
صدای اره: اَاَاَاَاَاَییییییییییییی
.................
ما و رومینا
|