Lilypie - Personal pictureLilypie Fifth Birthday tickers

۱۳۸۶ آذر ۱۰, شنبه

اوس رادین

رادین بازم یه فکر تازه داره
می خواد بره کار کنه پول در آره
رفته پیش اصغر آقا مکانیک
تا یاد بگیره کار و بار و تکنیک
----------------------
اما رادین یک کمی بازی گوشه
صبحا لباس اوساشو می پوشه
میگه هرکی روغنی و کثیفه
اوسا میشه کارشو یاد می گیره
به صورتش روغن و نفت می ماله
تو دستشم یکی دوتا آچاره
یه مشتری اومده با یه ماشین
یه ماشین جدید و شیک و جادار
میگه سلام اوسا کجاست پسر جون
مگر نیومده هنوز سر کار
ماشین من یک کمی روغن می خواد
زود باش برو اوساتو وردار بیار
--------------------
رادین میگه اوسا که روبروته
تعمیر ماشینت کار سه سوته
بنده خودم اوسای این گاراژم
ایراد ماشینتو می شناسم
اول باید شعماشو در بیارم
آچارمو روی موتور میذارم
این دو تا شیلنگ چون بودن اضافه
کندمشون تا که نشی کلافه
بفرماییید ماشینتون حاضره
روشن کنید و گاز بدید تا بره
------------------
آقاهه رفت و شد سوار ماشین
توی دلش به اوسا گفت آفرین
گفت که چقدر عجیبه که یه بچه
اوسا شده توی تعمیر ماشین

ای بابا پس چرا روشن نمیشه
اوسا ماشینم نیست مثل همیشه
-----------------
اصغر آقا تا که رسید به کارگاه
فهمید که جریان چی چی بوده اونجا
زودی لباس کارشو می پوشه
ماشین و تعمیر می کنه بی صدا
-----------------
وقتی که مشتریه رفت از اونجا
اصغر آقا رادین و کردش صدا
گفت پسرم کار تو اشتباه بود
اگر می خوای اوسا بشی زود زود
باید حواست جمع کارت باشه
با فضولی کسی اوسا نمیشه
-----------------
حالا رادین مشغول کار و باره
توی یه دستش انبره دست دیگش آچاره
ایستاده اون کنار دست اوسا
یاد میگیره تا اوسای اوسه بشه بعدنا

پ.ن1: این شعر را بابایی برای ما گفته. این همان پست باحالی است که بابایی قولش را داده بود.

پ.ن2: تولد خاله فریبا جون را با 2 روز تاخیر تبریک می گوییم. خاله جون دلمون براتون خیلی خیلی تنگ شده