مامان مشکوک...بابای پرکار
دوشنبه 28 آبان 1386
این روزها بابایی خیلی مشغول است. شبها دیر می آید خانه و مدام مشغول درس خواندن است. مامان خانم هم که ما را سرگرم می کند که زیاد نپرسیم : بابا اوجاست؟
ما خیلی شیرین زبان شده ایم. این را مامان می گوید اما ما کلا زیاد شیرینی نمی خوریم. چیزهای شور را بیشتر دوست داریم
ما: مامان مهیَک دیاز (دراز) تِشیدم. بیا دیاز بـِتـِش
مامان: دراز کشیدم پسرم
ما: دیاز تِـــشیدی؟
و( کسانی که بچه همسن و سال دارند می دانند این جمله بندیهای درست چقدر دلچسب است. عمو خوابالو شما هم هر وقت بابای مانی 2 ساله از لندن شدید بیایید اینجا نظر بدهید- مامان گوگولی)و
چقدر کار کنم؟!!! استه (خسته) شدم
|