Lilypie - Personal pictureLilypie Fifth Birthday tickers

۱۳۸۶ خرداد ۲۰, یکشنبه

آرزوهای ما

یک شنبه 20 خرداد 1386
مامان پگاه و پارسا ما را به بازی آرزوها دعوت کرده، البته مامان خانم می گوید او به بازی دعوت شده نه ما؛ اما از انجا که این وبلاگ متعلق به شخص شخیص ما می باشد پس ما هم آرزوهایمان را می نویسیم و هم دوستانمان را به بازی دعوت می کنیم.
و1- ما آرزو می کنیم یکروز این مامان خانم و بابا آقا زبان ما را کامل بفهمند تا ما مجبور ننشویم صد بار بگوییم «دی» تا بفهمند منظورمان دویست و شش دایی است!!؟
و2- ما آرزو داریم یک روز این مامان خانم بدون اینکه جیم بشود برود سرکار
و3- ما آرزو داریم یک دل سیر برویم خانه مهندس علیزاده همسایه طبقه سومی و بازی کنیم بدون آنکه کسی را بفرستند دنبال ما که به بهانه های اینکه ما آنها را اذیت نکنیم ما را بیاورد پایین
و4- ما آرزو داریم پسر عمه هایمان خانه شان به ما نزدیکتر از یک هواپیما بود تا ما بتوانیم با آنها بیشتر بازی کنیم. مثل شروین که هر روز با ما بازی می کند
و5- ما آرزو می کنیم خدا به مامان جون و بابا جون و مامان بزرگ و بابا بزرگ ما سلامتی و طول عمر بدهد تا ما همیشه در کنار آنها باشیم
ما هم 5 نفر از دوستانمان را به بازی می دعوتیم: مازیار جون، تارا جون، آرش وروجکی خوش زبان، آرتا جون ، یونا کوچولو و نازنین جون
این ها که گفتم چند تا بود؟!!؟

رادین خان می خندد
رادین خان گریه می کند
رادین خان قبل از خواب شیطنت می کند