کیش
سه شنبه 24 اردیبهشت 1387
ما آخر هفته رفته بودیم کیش. کلی خوش گذشت. البته بابایی نیامده بود چون امتحان داشت. ما با باباجون و مامان جون و خاله جون جونی رفته بودیم. حسابی ماسه بازی کردیم و رقصیدیم. کلی هم از آواز خواندن خوشمان آمد و آوازه خوان شدیم. مازیار جون سازتو بردار و بیار که سه چهارتا آهنگ و ترانه ساختم
کیش- ورودیی کاریز




پ.ن: متاسفانه مامان فیلسوف کوچک و برجساز بزرگ دیروز فوت کردند. به هر دو تسلیت می گیم و شادی روح آن مرحوم و صبر و شکیبایی برای بازماندگانشان را از خداوند خواستاریم
|