Lilypie - Personal pictureLilypie Fifth Birthday tickers

۱۳۸۵ بهمن ۱۴, شنبه

سفرنامه کیش-1

شنبه 14 بهمن 1384
ما از سفر برگشتیم. به ما که خیلی خوش گذشت. اما مامان و بابا می گویند ما کار بد کردیم، شیطنت نمودیم. آتش سوزاندیم و ... البته آخرین روز خیلی خسته شدیم (شدم) این هواپیما هم کلی جایش تنگ بود دیوارش از سنگ بود و ما نمی توانستیم راه برویم یا بازی کنیم. کم کم برایتان از سفرمان می نویسم.


البته آخر هفته این مامان ما دوباره ماموریت دارد ولی قول داده که ما را ببرد پیش مامان بزرگمان و پسر عمه ها که با هم فضولی کنیم. این چندتا عکس را ببینید. نمی دانم چرا مامان و بابا به هرکی می رسند می گویند ما زیاد آب بازی کردیم!!؟






ما در حال کمک به بابایمان برای بستن وسایلمان

واقعا لازم است ما هرجا می رویم تختمان را هم ببریم!!!!؟

آب بازی -1

آب بازی-2

آب بازی-3

آب بازی-4!!!؟

پ.ن: دلمان برای مامان جون، بابا جون، شروین، خاله، دایی و خانم دایی، فرشته جون و دوستانمان مخصوصا مازیار خیلی تنگ شده بود.